بعضی شب ها صد سال است ، شب هایی از جنس دل تنگی ، شب هایی با صدای گریه ، شب هایی با خیال تو کنار جای خالیت ، شب هایی پر از صحبت های ناگفته و گوش های ناشنیده ، درونم غوغاییست از جنس جنون ، در سرم صداییست از جنس ارامش ، صدایی که می شنوم ولی هر چه دنبال صاحبش می گردم پیدایش نمی کنم ، پیش چشمانم چهره ی توست، ولی خودت کجایی؟ ، سخت است هم باشی و هم نباشی ،
من امشب را برایت گریه کردم
برای خاطراتت گریه کردم
تو خندیدی درون این خیالم
منم باخنده هایت گریه کردم