- سه شنبه ۱۹ بهمن ۹۵
- ۰۱:۰۵
شعری که امروز خودم سرودم و تقدیم می کنم به خانم دکتر
چه اشفته دلی دارم که خود را گم در ان کردم
چه گم کرده کسی دارم که دل را بهر ان کردم
من انم از غم رویت شبان را تا سحر بیدار
بهاران دردل رویا به بیداری خران کردم
نوشته نامه ای دارم به دست تو عیان گشته
دو چشم خون فشان را من به ان نامه ضمان کردم
سحرهم می رسد اما من ان را یک شب دیگر
بنامم چون نباشی تو سیاهی جاودان کردم
مرا امید وصل تو نگه می دارد ای یارا
که این گونه برای تو زبان را شاعران کردم