فقط من

فقط من

چه کار کنیم هیچ وقت هیچ ویرویسی ما رو تهدید نکنه

  • ۱۹:۴۵

قبل از این که ویروس شما رو تهدید کنه ، شما تهدیدش کنید ، دست پیش بگیریدکه پس نیفتید

خخخخخ

شوخی کردم 

عامل اصلی تضعیف سیستم ایمنی بدن استرس و اضطراب و ناراحتیه ، ازهمین امروز شدید بهتون پیشنهاد می کنم که بخندید ، بخندید ، بخندید ، خوب بسه دیگه زیاد نخندید می ترسم اتفاقای دیگه ای بیفته 

خوب سوال اساسی اینه که چه جور بخندیم

فیلم های کمدی ، خدا رو شکر هیج محدودیتی در زمینه فیلم های کمدی نداریم 

کتاب های طنز

تماشای خودتون تو اینه

ترسوندن همسرتون

و یه عالمه کارای دیگه ، فقط کافیه یکم خلاقیت داشته باشید 

 

سعی کنید خورشید باشیم

  • ۲۱:۵۰

نمی فهمم این همه تقلا برای چیه ؟ بعضیا به خاطر پول خودشون رو می کشن ، یعنی می کشنا ، بعضی ها به خاطر نداشتن بعضی چیزا فکر می کنن هیچی ندارن ، بعضیا گریه می کنن ، بعضیا ....

من نشستم فکر کردم، به نظر ادم متفکری مثل من اصلا زندگی چیزی نیست که بخوای به خاطرش این همه اذیت بکشی ، ما باید یه چند صباحی خودمون رو سرگم کنیم ، نیازهامون رو تا حدی که بر طرف بشه برطرف کنیم و از ندگیمون لذت ببریم ،همین ، این همه حرص و جوش خوردن برای چی هست من نمی دونم

درسته ادم نیاز به هیجان داره ولی خیلی از کارهایی که ما ادما می کنیم واقعا به خاطر هیجانش نیست ، و فقط می خواهیم به بقیه نشون بدیم که ، دیدی من زرنگ ترم 

 دیدی من پولدارترم

دیدی من خوشگل ترم

دیدی من .......ترم

یکم برای خودمون زندگی کنیم ، خوش باشیم ، از زندگی لذت ببریم ، کار خیلی خیلی راحتیه ، برای خودمون زندگی کنیم ، اون وقت می بینید که زندگی چقدر قشنگ می شه ، اصلا مفهوم زندگی تغییر می کنه ، دیگه خیلی چیزایی که برات مهم بودن ، اهمیتشون از بین می ره و خیلی چیزایی که برات اهمیت نداشتن ، مهم می شن ،

اگه می خواید پولدار بشید ، بشید ولی نه به خاطر این که مردم بهتون بگن پولدارید ، بلکه از این که پول در میارید لذت ببرید ، از هیجانش لذت  ببرید ، این جوری اگر یه خوردم کمتر از دوستتون هم دراوردید ناراحت نمی شید ، مهم هیجانه و لذت بردنه بود 

یا اگه می خواهید برید دکتر بشید ، بشید ، ولی واقعا به خاطر این برید دکتر بشید که وقتی کتاب رشته پزشکی رو می خونید حال کنید ، هیجان کل وجودتون رو بگیره که بیشتر بفهمید ، نه این  که دیگران بهتون بگن ، شما دکترید

ادم باید مثل خورشید باشه نه ماه ، خورشید نورش رو از هیچ چیز نمی گیره ولی ماه نورش رو از خورشید می گیره ، سعی کنیم خورشید باشیم

بردگی عاطفی

  • ۰۰:۵۲


بردگی عاطفی !


بردگی عاطفی یعنی نادیده گرفتن عواطف و ارزش‌های خود، یعنی برای گرفتن تایید دیگران و پذیرفته شدن 

توسط جامعه، نیازهای‌مان را سرکوب کنیم و از خود بیگانه باشیم.

بردگی عاطفی یعنی با اندوه و اجبار به دیگری پاسخ دهیم و به ‌جایش در وجودمان خشم تلمبار کنیم.

بردگی عاطفی یعنی اگر قدمی برمی‌داریم انتظار جبران‌‌اش را داشته باشیم.

بردگی عاطفی یعنی زیستن در اتمسفر ترس، شرم، گناه، احساس دِین، شماتت و سرزنش‌ِ خود و دیگران.

امید که هیچکس دچارش نباشد

sia یکی از کاربران وبلاگ بلاگفا

تفاوت یک رابطه صمیمی با یک رابطه معمولی در چیست

  • ۰۰:۲۳

ما روزانه با افراد مختلفی در ارتباط هستیم ، می شود این ارتباط ها را از صمیمی ترین به سمت صمیمیت کمتر دسته بندی کرد ، مثلا همسر ، فرزندان ، پدر ، مادر ، خواهر ، برادر ، همسایه و..........اما تفاوتی که بین یک رابطه صمیمی و یک رابطه معمولی وجود دارد در چیست ؟

عکس مفهومی روانشناسی

  • ۰۲:۲۲

لایه های پنج گانه روان رنجوری

  • ۰۰:۵۶

 نظریه پنج لایه روان رنجوری از دیدگاه روان درمانگران گشتالتی...




نقل از: حامد جهان بین_ روانشناس بالینی‌ روان‌درمانگر گشتالتی "فردریش پرلز" بر این باور بود که روان رنجوری از پنج "لایه" یا "سطح" تشکیل شده است. از نظر او انسان‌ها زمانی به پختگی روانی می‌رسند که از این پنج لایه عبور کنند. این لایه‌ها عبارتند از:


(1) لایه جعلی:


لایه جعلی، سطحی از وجود است که ما در آن نقش بازی می‌کنیم. در این سطح طوری رفتار می‌کنیم انگار که آدم مهمی هستیم، انگار که داناییم، انگار که شجاعیم، انگار که بی‌تفاوتیم. در این سطح از وجود، واکنش‌های ما نسبت به دیگران، غیر خالصانه است. این لایه، همان لایه ای است که اکثر ما ایرانی‌ها در آن گیر افتاده‌ایم. در این لایه، ما آنقدر نقاب‌های گوناگون به چهره می‌زنیم، که سرانجام در این نقاب ها، گم می‌شویم. در این سطح از وجود، رفتار فرد، رفتاری کلیشه‌ای و قالبی است و انگار خودِ فرد، فاقد عاملیت می‌باشد... در این سطح از وجود، انسان ها در تخیلات "خود_خلق_کرده" یا "دیگران_خلق_کرده" زندگی می‌کنند.




 










(2) لایه هراس:


سعی ما در مواجه شدن با آنچه که هستیم، ما را به هراس می‌اندازد. در این لایه از وجود، ما از اجزای خودمان ناخشنودیم، در نتیجه از روبرو شدن با این امر دچار هراس می‌شویم و همین هراس‌ها باعث می شود که با آنچه که واقعا هستیم روبرو نشویم. در این لایه از وجود، به خودمان می‌گوئیم، نکند اگر من خود واقعیم را به دیگران نشان بدهم، آنها مرا طرد کنند... نکند اگر من خود واقعیم را نشان بدهم، دوستانم دیگر مرا دوست نداشته باشند یا نکند پدر و مادرم مرا طرد کنند... در نتیجه قسمت های تاریک وجودمان را از چشم دیگران مخفی می‌کنیم تا مشکلی برای ما پیش نیاید.


(3) لایه بن‌بست:


زیر لایه هراس، لایه بن‌بست قرار دارد که یکی از مهمترین لایه های آسیب شناختی است. لایه بن‌بست، همان نقطه‌ای است که در جریان رشد و بالندگی‌مان، در آن گیر کرده‌ایم. یعنی جایی که متقاعد شده‌ایم، شانسی برای ادامه مسیر نداریم. بنابراین افراد در درون بن‌بست‌های ذهنی خود گیر می‌افتند، و فکر می‌کنند که واقعا راهی برای خروج از آن‌ها ندارند. بنابر این به جای رو‌برو شدن با وضعیت و خودِ موجودشان، به ایفای نقشِ درمانده، احمق یا خشمگین ادامه می‌دهند. افراد معمولا مایل نیستند که از این لایه پا را فراتر بگذارند و مثلا حاضرند سال ها یک ازدواج را ادامه بدهند، در حالی که اصلا طرف مقابلشان را هم دوست ندارند... در این لایه است که ما به دیگران اجازه می‌دهیم برای ما تصمیم بگیرند. در این لایه از وجود است که افراد احساس می‌کنند هیچ نیستند، یا اینکه احساس می‌کنند مرده‌اند... آنان که می‌خواهند زندگی دوباره‌ای داشته باشند، نخست باید خود را از کوچه‌های بن‌بستِ زندگی‌شان بیرون بکشند.




 








(4) لایه درون‌پاشی:


در این لایه، فرد از محدودیت‌هایی که خودش برای خودش ایجاد کرده، آگاه می‌شود، یعنی فرد به جای انکار و فرار کردن از "مردگی‌های" درونِ خویش، تصمیم می‌گیرد که با آنها روبرو شود و در این صورت وارد لایه درون‌پاشی می‌شود. پِرلز بر این باور بود که برای رسیدن به خودِ عاملیت‌دار، باید از این لایه‌ِ وجودِ خود، عبور کنیم. برای اینکه فرد جان تازه‌ای بگیرد، باید تجربه مرگِ خویش را پشت سر بگذارد و این کار آسانی نیست.


(5) لایه انفجاری:


رهایی از نقش‌ها، عادت‌ها، و شخصیت‌های بیمارگون (مردن در خود پیشین و زنده شدن در خود عاملیت دار)، به معنی آزاد شدن انرژی بسیاری است که پیش از این صرف ممانعت از بروز و ظهور انسانی مسئول و سرزنده می‌شد. برای اینکه فرد گاملا سرزنده شود باید در ارگاسم، خشم، اندوه، و شادی منفجر شود. فرد روان رنجور، با این انفجار است که از بن‌بست و درون‌پاشی فراتر می‌رود.




حامد جهان بین"_ روانشناس بالینی_ با اندکی ویرایش از "رضا باقری"




برگرفته از وب سایت رسمی عاطفه برزین http://barzin.org

فقط من
Designed By Erfan Powered by Bayan