فقط من

فقط من

عاشقانه ترین لحظه ای که یک عاشق دارد

  • ۲۱:۵۵

میان من و تو دیواریست بلند قامت ، این جاست که باید ارزو کنم کاش قد بلند تری داشتم ، یا کاش استاندارد دیوارها کمی کوتاه تر بود، یا کاش تو در پارک مریض هایت را ویزیت می کردی 

گاهی به تخیل های خودم می خندم ، اما بعد یاد دوری تو  می افتم و گریان می شوم ، یک بار با خودم گفتم میخ و چکشی بیاورم و هر شب مقداری از دیوار را بشکافم تا شاید از سوارخ دیوار روی زیبایت را ببینم ، راستش زندان نرفته ام ولی در فیلم ها زندانی های زیادی را دیده ام که دائم در حال کند هستند ، تو داخل چهار دیواری هستی و من بیرون ولی در اصل من زندانی هستم ، راستش دیگر بالا و پایین کردن و صلاح و عرف و ابرو و این چیزها را خیلی وقت است فراموش کرده ام ، می دانی غمت با من چه کرده ، شاید دور نباشد ان روزی که مجنون تر از مجنونم بخوانند .

شعر می خوانم ، اواز می خوانم ، گریه می کنم ، اما دیگر هیچ کدام از این ها فایده ندارد ، حتما می دانی که دارو اگر زیاد استفاده شود دیگر اثر دارویی خودش را از دست می دهد ، باید درد را درمان کرد ، نمی دانم کی ولی حتما در اینده ای نزدیک در روزنامه ها خواهی خواند که جوانی از مرض عشق بر سرش می کوبید نام معشوقش را صدا می کرد ، ان روز را دوست دارم ، عاشقانه ترین لحظه ای که یک عاشق دارد ، حتی درد کشیدن برای تو هم زیباست ..

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
فقط من
Designed By Erfan Powered by Bayan